بادبادكباز
روزنامه آرمان امروز ـ خوانندههاي حرفهاي و كتابخوان در جستوجوي رمانهاي تازه منتشرشده خارجي بهدنبال معدود مترجماني ميگردند كه نهفقط مترجم بلكه كاشف زيروبم اثر باشند. اقبال خالد حسيني بيش از همفرهنگبودن با ما، ترجمه آثارش توسط «مهدي غبرايي» است؛ كسي كه «بادبادكباز» و «هزار خورشيد تابان» را به ما شناساند. در اين ميان خواندن «بادبادكباز» اتمسفر خوبي روي خواننده ميگذارد و بهطور حتم اين احساس مرهون دانش مترجم است.
«بادبادکباز» اولین رمان و نخستين اثر يك نويسنده افغاني است که به زبان انگلیسی نوشته شده است. خود نویسنده دلیلش را سهولت نوشتار به انگلیسی و روانتربودن این زبان نسبت به زبان افغانی عنوان میکند. اين رمان با تیراژ چهار میلیون نسخه، برای ۱۰۳ هفته در رتبه نخست پُرفروشترین کتابهای نیویورکتایمز قرارداشت. «بادبادكباز» تاکنون در بیش از ۳۴ کشور جهان منتشر شده است.
«بادبادکباز» روایت زندگی دو کودک همبازی به نامهای امیر و حسن است، از خانوادههایی با ریشههای قومی و اجتماعی متفاوت که در یک خانه و در دو سوی یک حیاط، زندگی میکنند. امیر از یک خانواده متمول از قوم پشتون و حسن فرزند خدمتکار همان خانه که ریشه هزارهای دارد. از همینجاست که فاصله طبقاتی و تضاد قومیتی، بهعنوان یک معضل مطرح میشود، بغض فروخفته نویسنده بازمیشود و واژه هزاره بیش از آنکه معرف قومیت فرد باشد، برای تحقیر و پستشمردن طايفهاي بهکار برده ميشود. داستان دوستی این دو کودک، دستمایه شکلگیری اتفاقات بعدی میشوند. داستان دوستیای که به خیانت ميانجامد، خیانتی که امیر را برای قسمتي از عمر، از درون آزار میدهد.
«بادبادكباز» هرچند داستاني اجتماعي و تا حدودي سياسي است روايت دو برادر است كه حتي نميدانند كه برادرند. نويسنده بيش از آنكه بخواهد دينش را به مخاطب بپردازد دينش را به سرزمين مادرياش پرداخته و البته در جاهايي براي وطن دومش. شاهنامه فردوسي و برخي از داستانهاي آن در كتاب بارها گفته ميشود و البته اين مربوط به آبشخور فرهنگي و اسطورهاي ما و وجود كشور افغانستاني است كه روزگاري در آغوش ايران غنوده بود. تمام وجود حسن نسبت به برادرش امير، نيكي و عطوفت محض است. در بسياري از دوران كودكي و بزرگسالي با اين موضوع مواجه هستيم ولي براي امير اين مهم پس از استحاله و رفتن به آمريكا و مشهورشدنش اين محبت تجلي مييابد؛ چراكه بعد از رفتنش به پاكستان و ديدن دوست قديمي پدرش (رحيم) و مطلعشدن از راز سربهمُهر برادربودنش (با حسن) درصدد يافتن سهراب و جبران ظلمي ميشود كه به پدر سهراب روا داشته است.
«بادبادكباز» روايتي است از مردماني كه هنوز چيزهايي را براي پاسداشت در وجود خود دارند. بهرغم سالها جنگ كه مثل پردهاي سياه بر تمام زندگي اين مردم سايه انداخته هنوز درونمايههايي اخلاقي در اين عصر بياخلاقي در افغانستان ريشه دارد. همين ريشه است كه برادر را واميدارد به افغانستان بازگردد تا شايد با سرپرستي سهراب گوشهاي از زخم دوران كودكي خود را التيام بخشد؛ روايتي كه بهطور حتم خواندني است.
گل گاو زبون...
ما را در سایت گل گاو زبون دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : viranabadio بازدید : 54 تاريخ : دوشنبه 10 تير 1398 ساعت: 0:14