سقوط از مرگ
گروه ادبیات و کتاب روزنامه آرمان: قاسم کشکولی با «این سگ می بررسی از مرجع خواهد طبق کپی رایت رکسانا را بررسی از مرجع بخورد طبق کپی رایت » توانست جایزه مهرگان ادب را برای بهترین رمان سال از آن خود کند. كشكولي در همان چند جمله اول كتاب، مخاطب را با شرايط داستانش آشنا ميكند: « بررسی از مرجع ركسانا طبق کپی رایت كه سقوط كرد، معطل نكردم. ديوانهوار از آپارتمان زدم بيرون. اول كمي جلو آسانسور ايستادم. اينپاوآنپا كردم و منتظر بالاآمدن آسانسور شدم... گفتم اهه. اين لعنتي هربار عجله دارم روي نقطه صفر ايستاده است.» و در ابتداي كتاب هم نقلي از «پرتونامه» شيخ اشراق ميآورد: «هرچه شايد باشد، شايد كه نباشد». بنا بر اين ويژگيهاست كه مخاطب درصدد كشف راز سقوط ركسانا از طبقه پنجم ساختمان برميآيد اما در مسير روايت و عبور از فصلهاي داستان اين كشف ابتر مانده و آنچه برايش پررنگ ميشود روابط زناشويي و اجتماعي ركسانا، راحله و كاوه مقامره قفقازي است. داستان در ذهن يك راوي معتاد ميگذرد. تمام قسمتهاي اين داستان با هنر نويسندگي كشكولي، كشمكشها و تعليقهاي پيدرپي، چنان مخاطب را جذب ميكند كه تمامي هشت فصل را يكباره ميخواند تا شايد راز چگونه كشتهشدن ركسانا را دريابد و در آخر هم نميتواند بفهمد آيا كاوه و ركسانا هردو باهم سقوط كردهاند يا نه. آنچه میخوانید نقد روانکاونه این رمان بر اساس نظریههای فروید است.
قاسم کشکولی داستانش را بر مدار يك جريان مثلث عشقي روايت ميكند. در اين ميان افراد ديگري هم هستند كه داستان را همراهي ميكنند: جمعه (مهران بنگي)، لاله (خواهر كاوه)، خاله رفي (خاله كاوه) و پدر و مادرش كه البته در داستان وجود خارجي ندارند. داستان در يك بيزماني و بيمكاني غيرقابل شناسايي ميگذرد. نويسنده در بخشي از داستان خود به «بوف كور» صادق هدايت اشاره دارد. شايد با توجه به رفتارهاي اجتماعي راوي و برخوردش با زنها بتوان تا حدودي شباهتهايي را با راوي «بوف كور» نيز احساس كرد. در «بوف كور» هم راوي داستان كه به كار نقاشي روي قلمدان مشغول است در يك مكان خارج از شهر با زني سياهپوش روبهرو ميشود كه پس از حضور زن و مرگش او را زن اثيري خود مييابد و همسرش را كه از قضا خواهر شيرياش هم هست، زني لكاته. در «بوف كور» راوي تحتتاثير نوشیدنی و افیون براي خود فضايي را متصور ميشود كه در آن هميشه دو چشم درشت زيبا از آن زن اثيري را به يادگار دارد. روايتهاي «بوف كور» هم بيشتر بر ذهن راوي اولشخص معطوف است و از همينرو خواننده با آن همذاتپنداري ميكند. در آنجا هم هدايت به يك مثلث عشقي اشاره ميكند كه رأسي كه زن اثيري در آن قرار دارد سنگينتر است. فضاي پاياني قصه هدايت هم با فضايي كه كاوه در خواب ميبيند شباهتهاي زيادي دارد. راوي اولشخص روايت كشكولي هم همين تشابهات را دارد، ولي اين تشابهات امروزيتر است. راحله حكم زن اثيري اين داستان را دارد و ركسانا حكم زني لكاته. كاوه هم شاعر ساختمانساز درماندهاي است كه هنوز از مرز بين خيال و واقعيت دور نشده. يك تاپ عنابي تمام درخواستهاي اوست از زندگي يكنواختش و يك ارثيه خانوادگي يعني مبل لکنته عهد نیکلای مانده از سالهاي دور و از خاندان تزار. از اينها به چرايي بزرگنشدن اين مرد پي ميبريم. همينطور تغيير عكس خزشده «چه گوارا» با عكس زني برمهاي به نام «آنگ سان سوچي» دليلي بر تغيير آرماني مشخص است. از نسلي به نسل ديگر. آرماني كه مادرش داشت و جانش را هم بر سر اين راه گذاشت و به طور حتم كاوه برخلاف مادرش به دموكراسي مسالمتآميز و بدون خشونت اعتقاد دارد.
روزنامه آرمان. 26 مهر 1397
گل گاو زبون...
ما را در سایت گل گاو زبون دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : viranabadio بازدید : 57 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 23:03