پائيز فصل آخر است

ساخت وبلاگ

  نقدي بر رمان «پائيز فصل آخر است» نوشته نسيم مرعشي

Image result for ‫پائيز فصل آخر است‬‎

       «پائيز فصل آخر است» بيشتر يك رمان اجتماعي است تا درام. به ديگركلام اين كه بيشتر به روابط «بين فردي» افراد حاضر در داستان مي پردازد تا اين كه بخواهد به واكاوي عشق هاي مطروحه بپردازد و آن ها را آسيب شناسي كند. با تمام اين شكل بندي هوشمندانه نويسنده، اين داستان، رماني است كاملا  زنانه. و البته با حد اعلاي زنانه نويسي اي كه نويسنده از خود بروز مي دهد براي مردان هم قابل خواندن است. روايت سه زن در سه ضلع يك مثلث مختلف الاعضا. اين زنان بدون آن كه بدانند يا بخواهند فرسنگ ها از هم فاصله دارند يعني از سه جغرافياي فكري و اقليمي دور از هم قرار داشته اند و تحصيلات دانشگاهي آن ها را در كنار هم قرار داده و سرنوشتشان را به هم گره زده است. روايت فاقد آشنايي زدائي است. تمام جريانات داستان بر اساس روال منطقي كامل مي گذرد. راوي ها اول شخص اند كه در سه تكه اول، داستان معطوف به نگاه و ذهن ليلا، روجا و شبانه روايت را پيش مي برند. اين تقسيم روايت شايد از نگاه نويسنده مقبول بوده است ولي به نظر نگارنده درست نمي آيد. شايد بهتر  اين بود با توجه به تاكيد نويسنده بر يكدست بودن متن از راوي ديگري استفاده مي كرد و چون قصد داشت تمام اطلاعات را به مخاطب بدهد به نظر «داناي كل» گزينه مناسبي مي توانست باشد. متاسفانه راوي اول شخص اين ايراد را دارد كه خواسته يا ناخواسته فرم زباني و تفكر نويسنده ممكن است در فحواي متن قرار گيرد و برخي نيات معلوم نويسنده و نظرات او‌ را ـ و نه راوي را ـ در متن شكل دهد و قصه اطناب پيدا كند. عملي كه نويسنده در برخي از جاهاي كتاب به آن دچار شده است. يكي ديگر از اشكالات اين داستان براي خوانندگان حرفه اي عدم مشاركت آن ها در كشف و شهود داستاني است. نويسنده مخاطب را هم ارز خود ندانسته و هيچ جاي كتاب را با نكته اي ابهامي و استفهامي مشخص نمي كند تا مخاطب علاوه بر خوانش آن به لذت كشف هم نائل شود.

    داستان در يك بازه زماني كوتاه (فصل تابستان و پائيز) مي گذرد. آن هم در دهه اي كاملا پر تنش و سرشار از اتفاقات ريز و درشت و تنش هاي اجتماعي. يعني مثل همان زمان تولد نويسنده كه به نوعي همسن ليلا، روجا و شبانه نيز هست. اشراف كامل به شرايط اجتماعي آن روزگار به نويسنده كمك كرده كه بتواند وقايع اجتماعي را در لابه لاي متن هاي روايت بگنجاند. داستان يك داستان رئال است و با اين كه رمان يك اثر تاريخي نيست ولي به شرايط وقوع حوادث تاريخي وفادار مانده است. هر سه قهرمان اصلي اين داستان خواهان تغييرند. تغيير شرايط موجود خود كه تحميلي يا غير تحميلي به آن دچار شده اند. براي تغيير، انگيزه هاي قوي اي براي قهرمانان اصلي وجود دارد ولي ما در عمل با تغييرات چنداني مواجه نمي شويم و در اين بين نويسنده نمي تواند در صفحات طولاني رمان، اين تغييرات را براي ما ملموس كند. داستان يك روايتي خطي است. تعليق ها و كشمكش هاي داستان ملايم است و اين با روح حاكم بر بچه هاي دهه شصت كمي منافات دارد. جوهره دهه شصت جوهره جنگندگي و تغييرات بنيادين است. در حقيقت داستان در مرحله گذار از سنت به مدرنيته است و بلاتكليفي جامعه اي كه از سنت نگذشته و دارد وارد فضاي مدرنيته اي مي شود كه هيچ تمهيدي براي آن ندارد. هر سه شخصيت اصلي داستان به نوعي مستأصل هستند و مي خواهند با قدم هايي بزرگ به آرزوهايي بزرگ برسند ولي اين آرزوها بيش از آن كه خواسته خودشان باشد خواسته مردم است. براي همين روجا بعد از عدم دريافت ويزا در ترديد رفتن و ماندن مي ماند و البته خانواده و تفكر سنتي حاكم بر آن، كار را براي او ديگر شخصيت هاي داستان سخت و مشكل مي كند.

    لحن داستان تماما يكسان و يكنواخت است و به رغم گويش هاي متفاوت شخصيت هاي داستان(اهوازي، كردي و رشتي) در عمل با متني يكنواخت مواجهيم. چه در ديالوگها و چه در تك گويي هاي دروني. فقط در جاهايي به طور ضعيف صحبت هاي «ماهان» را به صورت تكه تكه مي خوانيم كه البته با اطلاعات فراواني كه نويسنده از دو ماهگي ماهان تا الان از او مي دهد اين تغيير لحن به چشم ديده نمي شود. داستان از ريتم كندي برخوردار است و اين به خاطر ماهيت زنانه و احساسي بودن شديد داستان است. البته شخصيت پردازي ها به خاطر اطلاعات فراواني كه نويسنده به مخاطب مي دهد به خوبي قابل شناخت است.

   به نظر بازتاب هاي شخصيت ميثاق ـ نسبت به كاري كه كرده و اين كار در جامعه سنتي ما كاري نكوهيده و فاقد مروت بوده است ـ براي مخاطب باور پذيري ندارد گو اين كه اين شخصيت به عنوان يك شخصيت كاريزماتيك و يك شاخص مردي و مردانگي و از همه لحاظ ايده آل مطرح مي شود مردود است. نوع عملكرد اين شخص با روح مروت و مردانگي در جامعه ما منافات دارد. ارتباطات او با روجا و ترك همسر و شريك زندگي خود براي رفتن و تحصيل در مقطع دكترا و پشت پا زدن به تمامي تعهدات شخصي نمي تواند كاركرد انسان مدارانه و اخلاقي باشد ولي با تمانم اين صحبت ها كساني كه از نزديك با او آشنا بوده اند مردهاي ايده آل خود را هم سطح و هموزن او مي بينند. با او قياس مي كنند و به نوعي او را الگوي خود مي دانند.

    با تمام آن چه كه گفته شد نخستين رمان نسيم مرعشي يك رمان قابل قبول است. ساده نوشته شده و اين ساده نويسي توانسته به تعداد مخاطبان كتاب بيفزايد. و اين كار در نوع خود قابل تقدير و ستايش است./   

گل گاو زبون...
ما را در سایت گل گاو زبون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : viranabadio بازدید : 59 تاريخ : يکشنبه 15 بهمن 1396 ساعت: 4:56